Considerations To Know About بهاء كي كارد
Considerations To Know About بهاء كي كارد
Blog Article
مقالههای اصلی: نظم اداری بهائی و عهد و میثاق در آئین بهائی
در این نامهها او مرگ هر دو، سرنگونی شخص سلطان عبدالعزیز و از دست رفتن متصرفات اروپایی را به دلیل سوء استفاده از قدرت مدنی، سوء حکمرانی و همچنین ظلم و مصائبی که بر او و پیروانش وارد آورده بودند پیشبینی کرده بود.[۱۵۵] مرگ زودهنگام دو وزیر کمی بعد در سالهای ۱۲۴۸ و۱۲۵۰شمسی مطابق ۱۸۶۹ و ۱۸۷۱ میلادی در حالی که هنوز در دهه پنجم زندگی خود بودند به وقوع پیوست. سلطان عبدالعزیز از قدرت معزول شد و در سال ۱۲۵۶ شمسی برابر با ۱۸۷۶میلادی خودکشی کرد یا به قتل رسید و در نهایت جنگ مصیبت بار عثمانی با روسیه در بین سالهای ۱۲۵۶ و ۱۲۵۸ شمسی برابر با ۱۸۷۷ و ۱۸۷۸ میلادی باعث از دست دادن بعضی متصرفات اروپایی عثمانی شد.[۱۵۵] بهاءالله در کتاب اقدس نیز به ظلم و ناکارآمدی حکومت عثمانی و سقوط آن در آینده اشاره کرده بود.[۲۹][۱۷۸] به باور بهائیان کتاب اقدس همچنین به جنگهای جهانی در جایی که آلمان را خطاب میکند اشاره میکند[۱۷۹] و چشماندازی از ظهور دموکراسی در ایران ارائه میدهد.[۱۸۰]
Among the standout facets of Bahaa’s philanthropy is his active involvement in orphanage establishments, offering money help and assistance to vulnerable segments of society.
باب در زندان با بهاءالله و صبحازل در تماس بود، که پس از کشتهشدن بسیاری از پیروان برجستهٔ باب بهعنوان محتملترین رهبران بابی مطرح شدهبودند.[۶] بهاءالله در این زمان ۳۳ ساله و شخصیتی برجسته و شناختهشده بود و انتظار میرفت که رهبر بابیان شود. اما به صورتی عجیب، بهنظر میرسد که باب صبح ازل، برادر کوچکتر و ناتنی بهاءالله، را که در آن زمان ۱۸ ساله بود برای رهبری، حداقل اسماً و به صورت تشریفاتی انتخاب کرد.[۶][۶۶] به دلیل آوازه بهاءالله و اینکه حداقل یک بار فرمان قتل او توسط محمد شاه صادر شده بود، تلاش شده بود که بهاءالله به عنوان رهبر بابیان مورد توجه انظار قرار نگیرد. حتی نامههای باب به بهاءالله به اسم برادر کوچکش صبح ازل میآمد. بهاءالله، صبح ازل و یکی از منشیان باب به این توافق رسیده بودند که برای حفظ بهاءالله برادر کوچکتر به عنوان یکی از «مرایا» معرفی شده و به عنوان مقام تشریفاتی رهبری بابیان شناخته شود و در عین حال برای اینکه از گزند آسیب در امان باشد خود را مخفی نگه دارد. با این راه حل بهاءالله میتوانست آزادانه تر به فعالیتهای خود ادامه دهد.[۶۷][۶۸] به گفته امانت بسیار بعید به نظر میرسد که میرزا یحیی، نو جوانی که در ۱۲۲۹ خورشیدی (۱۸۵۰م) بیش از ۱۸ سال نداشته، توانسته باشد مستقیماً محل توجه باب واقع شده باشد، بهویژه در شرایطی که باب در حبس ماکو و چهریق از ارتباط با پیروان خود ممنوع بوده است.[۶۹] از طرف دیگر مکاوین میگوید به نظر میرسد ارجاعات متعددی در نوشتههای باب شواهدی قوی از انتخاب صبح ازل به جانشینی باب ارائه میدهند.
[۱۰۸] بهاءالله در بهار و زمستان سال ۱۲۴۲ ش. برابر با ۱۲۸۰ هجری و ۱۸۶۳، دعوتش را به تدریج به دوستانش اعلام کرد. او در «سورة دم (خون)» نوشت که او همان رجعت باب یا «من یظهره الله» است. حواریون نزدیک بهاءالله در ایران نامههایی از او دریافت میکردند و به دست بابیهای ایران میرساندند. بهاءالله و پیروانش استدلال میکردند که سید علیمحمد باب در حقیقت بشارتدهندهٔ ظهور بهاءالله بوده[۸۵] و انتخاب صبح ازل به عنوان جانشین باب، حربهای برای در امان ماندن بهاءالله از حاکمان ایران بوده است.[۶] به گفته سعیدی خطری که بهاءالله را تهدید میکرد از جانب امیرکبیر بود.[۱۰۹] اگر امیرکبیر به نقش کلیدی بهاءالله در جامعه بابی پیمیبرد حتماً او را به قتل میرساند.[۱۰۹]
ما الذي قصفته إسرائيل في إيران؟ وهل عادت جميع الطائرات بسلام؟
پس از آغاز درگیری بابیها با حکومت قاجار، بهاءالله و همراهانش (شامل صبح ازل) از نور به سمت قلعهٔ طبرسی در نزدیکی بابل، مازندران، شتافتند تا به بابیان محاصره شده در آنجا کمک کنند. اما در راه دستگیر و در آمل زندانی شدند.[۶] بهاءالله ظاهراً قصد داشت که از جایگاه اجتماعی خانواده خود برای مذاکره پایان جنگ قلعه طبرسی استفاده کند.[۲۱] نظریهٔ دیگر آناست که همانند دیگر بابیها در قلعه، بهاءالله جنگ را به مانند نبرد کربلا فرصتی برای شهادت میدید.[۲۲]:۵۰۴ در این زمان محمد شاه حکم قتل بهاءالله را صادر نمود ولی مرگ ناگهانی وی در ۱۳ آذر ۱۲۲۷ خورشیدی مطابق با چهارم دسامبر سال ۱۸۴۸ حکم را بیاثر کرد.
بهاءالله و همراهانش (شامل صبح ازل) پس از چهار ماه سفر زمینی به استانبول وارد شدند. در استانبول بود که او ایدههایی را مانند زبان یکسان جهانی برای اتحاد عالم مطرح کرد.[۷۵] پس از حدود سه و ماه نیم اقامت در استانبول، مسئولان حکومت عثمانی دستور تبعید بهاءالله به ادرنه را صادر کردند. احتمال میرود این تبعید به دلیل فشار و اقدامات میرزا حسین خان مشیرالدوله، سفیر ایران در باب عالی بوده باشد.[۷۶][۱۰۵] وی و دیگر مقامات امور خارجه ایران و شخص ناصرالدین شاه حضور بهاءالله را در استانبول بهویژه پس از سرکوب اصلاحطلبان در ایران برای مصالح خود رجل الأعمال بهاء عبد الهادي زیانبخش میدانستند.
يُعتبر نهج كي كارد مثالاً على القيادة الفعّالة والمبتكرة، حيث يُسهم في تبسيط المعاملات المالية وزيادة الشفافية.
میرزا حسینعلی، در خانوادهای از ملاکین منطقه نور مازندران، که با دربار قاجار ارتباط داشت در تهران متولد شد. او در جوانی گرایشهای دینی و عرفانی عمیق از خود نشان داد.[۵] او که با تفکر شیخی آشنا بود، به سال ۱۲۲۳ شمسی برابر با ۱۸۴۴ میلادی در ۲۷ سالگی، با دریافت یک نامه از سید علیمحمد باب به او ایمان آورد و به تبلیغ آموزههای او پرداخت.[۶] او درحالیکه عازم قلعه شیخ طبرسی بود در آمل توسط مأموران دولتی گرفتار چوب و فلک شد.[۷] او در گردهمائی بدشت لقب بهاء به معنی «شکوه یا جلال» را برای خود برگزید.[۸] و از آن پس با این عنوان شناخته شد.[۹] منبعی از انتشارات بهائی اشاره میکند که عنوان «بهاءالله» برای اولین بار در کتاب «بیان فارسی» توسط سید علی محمد باب ذکر شد.[۱۰] در بدشت قرةالعین لقب طاهره گرفت و هر یک از شرکت کنندگان به نامی جدید موسوم شدند و پس از پایان کنفرانس علیمحمد باب نامههای خود را به اسامی جدید شرکت کنندگان که میرزا حسنعلی در کنفرانس داده بود مرقوم داشت.
ملامح مقاوم: نوح إبراهيم “صوت الشعب”.. أهازيج خالدة بوجه الاحتلال
نظرًا لجهوده المستمرة والتأثير الكبير الذي أحدثه، حاز بهاء على عدة جوائز دولية تقديرًا لابتكاراته في مجال التكنولوجيا المالية.
بهاء عبد الحسين، رجل أعمال وفاعل خير - حقائق عن السيرة الذاتية - مداد الجليد
ویکیپدیا® علامتی تجاری متعلق به سازمان غیرانتفاعی بنیاد ویکیمدیا است.